اتمام علوم پایه

ساخت وبلاگ
آخرای اسفند بود. آره . 28 اسفند ماه راه افتادیم که بریم مسافرت. مقصدمون شمال بود.  حدود ساعت 11 راه افتادیم. عصر هم رسیدیم و مستقر شدیم. قرار بود نتایج 16 فروردین اعلام بشه ولی نمی دونم چی شدش که دقیقا 28ام اسفند نتایج رو اعلام کردن. ساعت حدود 5-6 بود که فهمیدم نتایج اعلام شده. استرس تمام وجودم رو گرفته بود. حالا ما هم هیچ جوری به اینترنت دسترسی نداشتیم. وای فای که نبودش . با موبایل هم نمی شد به اینترنت وصل شد. دیگه به یکی از دوستام در تهران سپردم که بره و چک کنه. رفت و چک کرد ولی گفتش نتیجه ام نیومده.  شماره ملی و نام پدر و مشخصاتم رو بهش دادم که فرم مخصوص رو پر کنه تا ببینیم چی می شه. خلاصه شب رو با کلی استرس و بی خوابی سپری کردم. فردا صبح رفتم کافی نت شهرک. رفتم توی سایت سنجش پزشکی. مشخصاتم رو وارد کردم. نتیجه ای نیومد. فقط نوشتش که (( در حال بررسی است. به زودی نتیجه شما اعلام خواهد شد)) رفتم کنار دریا. 2 ساعت بعد برگشتم. نتیجه نیومده بود. برگشتم. ظهر شد. ناهار خوردم . رفتم کافی نت ولی نتیجه نیومده بود. خلاصه یادمه اون روز کلی پول کافی نت و اینترنت دادم ولی نتیجه من نیومده بود. نتیجه همه اومده بود به جز من. خدا از مسببانش  نگذره. خیلی اذیت شدم. دم سال تحویل هنوز توی برزخ بودم و نگران نمره ام بودم. اول فروردین شد. منتظر بودم ساعت 9 شه برم ببینم نتیجه اومده یا نه. که اون موقع هم نیومده بود. دیگه می دونستم که حالاحالا ها بایستی منتظر باشم. با این وجود روزه 5-6 دفعه می رفتم توی سایت سنجش ولی بی فایده بود.       

جای شما خالی مسافرت خوبی بود. فقط حیف که استرس علوم پایه همه جا همراه ما بود. 5 فروردین برگشتیم تهران. خانواده رفتن خانه و من بلافاصله رفتم وزارت بهداشت.رفتم داخل و مشکلم رو به متصدی گفتم. متصدی هم می گفت امکان نداره . نمره همه رو ما اعلام کردیم. خلاصه رفتیم طبقه ی مربوط به سنجش پزشکی. یکی دو تا منشی بودن. اونها هم می گفتن کارشناس اجراییمون نیست. کاری از دست ما بر نمی یاد. برو آموزش دانشگاهتون. اومدم پایین. توی سالن اصلی وزارتخونه یه سری دانشجو وایستاده بودن . از شهرهاشون اومده بودن برای اعتراض. رفتم پیششون و پرسیدم base قبولی چند بوده. یه مقدار در مورد امتحان و نمره باهاشون صحبت کردم و بعدش هم رفتم دانشگاه. حالا رسیدیم دانشگاه، همه در ها یا پلمپ هستن یا کسی نیستش. از نگهبان هم پرسیدم، گفتش کسی امروز نیومده. رفتم اون یکی ساختمون. اون یکی هم هیچ کس توش نبود. چشمتون روز بد نبینه. فردا هم همین آش بود و همین کاسه. ما راه افتادیم این ور ، اون ور برای اطلاع از نمره مون که نتیجه ای نداشت. داشتم دیوونه می شدم. کل عیدم خراب شد. همش استرس داشتم که قبول شدم یا نه. پنجشنبه و جمعه هم که تعطیل بود همه جا و من همش منتظر بودم شنبه بشه. بلاخره شنبه 9 فروردین رسید. اول رفتم دانشگاه . کسی نبود. بعدش رفتم وزارت بهداشت. همون طبقه اول وقتی مشکلم رو به متصدی گفتم، زنگ زد کارشناس اجرایی. مشخصاتم رو بهش داد و بالاخره اونجا بود که فهمیدم قبول شدم. دقیقا تمام کارهایی رو که اون موقع انجام دادم و حس خوشحالیی که داشتم حتی صحبتهایی رو که اون موقع با اون متصدی داشتم رو یادم هستش. حتی دقیقا یادمه ماشینم رو کجا پارک کردم. بعدش یادم اومد نمره صادق هم نیومده. بهش زنگ زدم . اون هم ازم خواست نمره اش رو بپرسم. اون هم قبول شده بود.   

بلاخره بعد از کلی اتفاق و خاطرات خوب و بد، دوران علوم پایه به پایان رسید و وارد فیزیو پات شدیم. از هفته دیگه فیزیو پات شروع می شه. 

+ نوشته شده در  ۱۳۹۳/۰۱/۱۹ساعت 20:58&nbsp توسط   | 
خاطرات یک دانشجوی پزشکی ( پاییز )...
ما را در سایت خاطرات یک دانشجوی پزشکی ( پاییز ) دنبال می کنید

برچسب : اتمام,علوم,پایه, نویسنده : medistudento بازدید : 130 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 16:45